پس از قرن دهم و با شکل گرفتن مکتب وقوع، تحّولی در شعر فارسی از نظر روابط عاشق و معشوق روی داد؛ مقوله اعراض معشوق از عاشق، جای خودش را به اعراض عاشق از معشوق داده و از مقام معشوق کاسته شد. در مکتب وقوع، شعر سری به زمین میزند و در نهایت با توجه به شرایط اجتماعی، به معشوق مذکّر ختم میشود و در سبک هندی، مضمون سازی شعرا عشق را درگیر الفاظ میکند و البته شرایط اجتماعی- سیاسی بازهم عشق را از زمین جدا کرده و به آسمان میبرد. این سبک را می توان دنباله ی سبک عراقی دانست.
مفهوم عشق با همین دو شکل تا زمان مشروطه ادامه پیدا کرد. در دورهی مشروطه وطن جایگزین معشوق گردید. در حقیقت در این دوران شاهد یک نوع انقلاب ادبی در ادبیات فارسی هستیم. شعر مجدداً از آسمان به زمین برمیگردد، و اینبار عشق به وطن، مضمون اصلی محسوب میشود. دورهی مشروطه، دورهی خودآگاهی و بیداری است. میتوان شعر معاصر را میراثدار دوره مشروطه دانست. در عاشقانه های معاصر انسان، نقش اساسی ایفا می کند؛ بنابراین نمی توان او را از مناسبات بین عاشق و معشوق حذف کرد. عشق زمینی شده است؛ عاشق و معشوق دو انسان با هویّت فردی و مشخص هستند؛ عاشق دیگر خودباخته نیست. مشخصهی اصلی شعر عاشقانه دراین دوره، دو سویه بودن عشق است. عاشق و معشوق هر یک تلاش در جلب رضایت طرف مقابل دارند. عشق در شعر معاصر عموماً به سلطه عاشق و یا معشوق نمیانجامد.
و نکته ی قابل ذکر درباره عشق در شعر معاصر، توجه شعرا به اجتماع و مردم است. در شعر معاصر، شاعر حتی در عاشقانههایش دغدغه های اجتماعی و دردهای مردم را بیان می کندو در این مسیر از عشق به انسانیّت سخن می گوید.
در این رساله به بررسی تطبیقی مفهوم عشق در شعر کلاسیک و معاصر و دگرگونی این مضمون، در ادوار شعر فارسی پرداخته شده است. در این راستا، مضمون عشق و حالات عاشق و معشوق و دگرگونی های آن در ادبیّات حماسی، غنایی و عرفانی مورد بررسی قرار گرفته است.
بخش اصلی رساله ، بررسی این مضمون در شعر معاصر با تکیه بر پنج شاعر بزرگ این دوره ؛نیما یوشیج، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و مهدی اخوان ثالث است.
با بیان ویژگی های عشق ، در شعر این شاعران وجوه تشابه و تمایز این مفهوم در شعر معاصر و کلاسیک نشان داده شده است.
تدوین رساله در پنج فصل ، به شرح زیر می باشد:
فصل اول: با عنوان کلیات تحقیق، شامل: مقدمه، بیان مساله، سوالات تحقیق، اهمیّت و ضرورت تحقیق، پیشینه، اهداف و ... است.
فصل دوم : در این فصل با عنوان موضوع تحقیق، مفهوم عشق در لغت بررسی شده و همچنین به بیان تعریف عرفانی ازاین واژه پرداخته شده و دیدگاه عرفای بزرگ دراین زمینه مورد مطالعه قرار گرفته است. همچنین انواع عشق و چگونگی تجلّی عشق در ادبیات عرفانی مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه جایگاه این مفهوم در دین، فلسفه و روانشناسی مورد مطالعه بوده است.
فصل سوم: به بررسی مفهوم عشق در ادوار شعر فارسی اختصاص داده شده است. در این راستا ابتدا ویژگی های عشق در ادبیات حماسی، ادبیات غنایی و ادبیات عرفانی بررسی شده و در گام بعدی، به جایگاه این مقوله در مکتب وقوع و دوره مشروطه پرداخته شده است.
فصل چهارم: این فصل، با عنوان عشق در شعر معاصر، نام گداری شده است که به مطالعه و بررسی این مفهوم، در شعر پنج شاعر برجسته ی معاصر؛ نیما یوشیج، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و مهدی اخوان ثالث پرداخته است. دراین فصل، ضمن معرفی و شرح زندگی و آثار هر یک از این شعرا، جایگاه عشق در شعر آنان بررسی شده، ویژگیها و مختصات عشق در شعر هر یک از این شعرا، مورد مطالعه قرار گرفته است.
فصل پنجم: در این مفهوم عشق در شعر کلاسیک و معاصر مورد مقایسه قرار گرفته و وجوه تشابه و تمایز آن بیان گردیده است.
لازم به ذکر است، ارجاعات شعری شاعران کلاسیک، به صورت نام شاعر، سال انتشار کتاب و شماره صفحه بوده است در خصوص پنج شاعر معاصر بررسی شده در پژوهش به صورت نام شاعر، شماره صفحه ارائه گردیده است. در مواردی که امکان دسترسی به دیوان کامل نبوده، به دفترهای شعری آنان استناد گردیده، نام شاعر، نام دفتر شعر و شماره صفحه نگاشته شده است.