فرقه کلامی معتزله در قرون ابتدایی شکوفایی دین مبین اسلام، در پی سلسله عوامل داخل جامعه مسلمین و خارج از آن ظهور کرد. این فرقه کلامی كه در طول سالیان پایانیاش به رشد قابل توجهی رسید، متأثر از شرایط اعتقادی، اجتماعی و سیاسی زمانه بود. برخی مستشرقین با اغراقگویی، عوامل شکلگیری این فرقه را به عوامل خارجی منحصر کردهاند؛ حال آنکه با سیر در اوضاع و شرایط درون جامعه اسلامی در آن دوران، نمیتوان نقش آن را در شکلگیری این فرقه نادیده گرفت. حتی میتوان در فرقه معتزله نیز عواملی را جست که سبب بروز اختلافات درون فرقهای گشتهاند.
این مذهب در اوایل قرن دوم هجرى توسط واصل بن عطا (80- 131) پدید آمد، در آن زمان مسئله مرتكبان گناه و حكم دنیوى و اخروى آنان مورد بحث جدى قرار داشت. خوارج آنان را كافر و مشرك دانسته و معتقد بودند اگر بدون توبه از دنیا بروند محكوم به عذاب ابدى خواهند بود، اما اكثریت امت آنان را مؤمن فاسق مىدانستند، و حسن بصرى آنها را منافق مىدانست. در چنین شرایطى، واصل بن عطا كه از شاگردان حسن بصرى بود، راى جدیدى را ابراز نموده، گفت: ایمان اسم مدح بوده و عبارت است از مجموعهاى از خصال و صفات پسندیده، و مرتكبان كبایر فاقد برخى از آن صفاتند، فسق نیز اسم ذم است، لذا فاسقان را نمىتوان مؤمن نامید و از طرفى، چون به توحید اقرار داشته و برخى از صفات حمیده را نیز دارا هستند، نمىتوان آنان را مشرك و كافر نامید و در نتیجه باید گفت: فسق حد وسط میان ایمان و كفر بوده و مرتكبان نه مؤمنند و نه كافر، ولى از آنجا كه در قیامت، انسانها دو گروه بیش نیستند، گروهى اهل بهشت و گروهى اهل دوزخ، «فریق فى الجنة و فریق فى السعیر» و بهشت نیز جایگاه مؤمنان و صالحان است. بنابراین اگر فاسقان بدون توبه از دنیا بروند اهل دوزخ و مخلد در آنند، این نظریه به عنوان «منزلة بین المنزلتین» شهرت یافت.